شیرین کاریهای عروسکم
نی نی کوچول موچول اگه میدونستی الان چه کارای دلنشینی میکنی حتما به من حسودیت میشد که میبینم
دقیقا الان چشمک میزنیا -الان چشمک میزنیچشمک زدنتم ٢ تایی نه تکی
البته شما از اواخر اردیبهشت چشمک .زدنو یاد گرقتی دقیقا 9 ماهت بود>
بای بای میکنی(تا از هغاره می خوام بیرون بیاموقتی می گم خدا فظ شروع مکنیبا فروشنده بای بای کردن)-
بابا بهت یاد داده زبون در می اری
ادای منو در میاری گوشی تلفنو بر میداری راه میری اد ب ا دا می کنی تا بهت می گیم الو کن دستتو مشت کرده در گوشت میزاری .
تا می گیم بخند چشاتو جمع میکنی میخندی اگه ما با صدای بلند بخندیم تو هم با صدای بلند قهقهه میزنیاما از بچه گی دقیقا عین تبلیغ خنده بچها هیخندی
وای که دختر چقدر اتیش پاره و شیطونی
تا بهت هگم تارا بوس بده لبات میذاری رو صورتم
دست می زنی شلپ شلب.از ٧ اماهگی تو ماشین رو. ١٣ بدربا مامانی باباشه بودیم گه دست زدنو یادت ذاذن
بشکن بی صدا رو از ٦ ماهگی مزنی
از ٤ ماهگیم نانای میکنی اول دستاتو بالا پایین میکردی الان قشنگ یجرخونی١٣٩٠/٢/٣
تا مگیم افرین تارا* شروع میکنی برای خودت دست میزنی از ٨ ماهگی
٥ شنبه رفته بودیم مهمونی خونه دختر عمه با با اونقدر رقصیدی اون قدردست زذی که همه می گفتن مهمونی لازمی- همه میگفتن عجب حرفه می رقصی- همه دورت بودن- نرگس خودشو برات می گشت همش باهات بازی میکری ١٣٩٠/٨/٢٠
البته الن یه هفتس شروع به جیغ .ینای وحشتاک کردی -غذا هم طبق معمول بد میخوری
دختر عمت دیانا اصلا تکون نخورد-
تازهگی رقصیدنی مچرخی-باسنتو بلا پایین میدی باباشه مگه انگار رو فنری
تا تلویزیون مگه بچه ها دست شوع مکنی دست میزنی
باباشه باهات باری مکنه میترسونتت الان تا بهت مگم : تارا باباشه چی میگه؟
لبات کوجوکو می کنی سرتو میدی جلو چشاتو گنده مکنی میگی:
هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
رو پاهات وای میستی تمام کانالی تلویزیونو عوض میکنی - دیگه وافعا کلافمون کردی٠ تمام کشو های لباستو مکشی مریزی بیرون-کابینتارو خالی میکنی- تمتوم لوازم جلوی میز آرایشمو میری روی پاهای کوچلوت وای میستی میریزی بیرون- تمام دشکای مبلا رو پرت مکنی پایین.
اوایل نمی تونستی بیای رو تخت منم می رفتم راحت کارامو رو تخت دور از دست رس تو اجام میدادم اما الان تا سرمو میجنبونم رو تختی
اگه رو اپن کاری انجام بدیم انقدر گریه میکنی که چرانمی تونی دست بزنی
تادر یخجالو وا میکنم جینبو جت میای میری توش دکمهاشو فشار میدی مرباهارو بر میداری نایلونارو بر میداری تالاپ تالاپ میری سمت هال٠٠٠
قاتل موبایلی-تازنپ موبایلم میاذ بدو بدو میری تابرش داری انگار باتو کار دارن کوچولو
تا زنگو میزنن جلوی دری یا ایفونو نگاه مکنی ببینی کیه
تادرو باز مکنم میری جلوی در تو راه پله ها مگی در در یا می کوبی به در ١٣٩٠/٨/٢٨
عسل مامان الن دیگه تقریبا منظورتو می رسونی
کنترلو برمیداری می گی نانای - میگیریش جلوی تلویزیون تا خودت نانای بزاری- دقیقا لترل مشکی رو که مال نانای برمیداری
چند وقت پیشا رفتی جلوی بابا هی دستتو تکون دادی یعنی نانای می خوام
تا چشتو باز مکنی سرع تلویزیونو روشن میکنی بدون تی وی دوم نمیاری١٣٩٠/٩/٣